یک روز صبح که همراه با یک دوست آرژانتینی در صحرای موجاوه قدم میزدیم چیزی را دیدیم که در افق می درخشد هر چند قصد داشتیم به یک دره برویم،امامسیرمان را عوض کردیم تا ببینیم آن درخشش از چیست.تقریبا یک ساعت در زیر آفتابی که مدام گرمتر میشد راه رفتیم و تنها هنگامی که به ان رسیدیم فهمیدیم چیست.یک بطری خالی بود...
شاید از چند سال پیش در انجا افتاده بود.غبار صحرایی در درونش متبلور شده بود.از آنجا که صحرا بسیار گرمتر از یک ساعت قبل شده بود ،تصمیم گرفتیم دیگر به سمت در نرویم.به هنگام بازگشت فکر کردم:چندبار به خاطر درخشش کاذب راهی دیگر،از پیمودن راه اصلی زندگی باز مانده ایم؟!
اما باز فکر کردم اگر به سمت ان بطری نمی رفتیم چطور میفهمیدیم فقط درخششی کاذب است.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
آناهید،الهه آب
ها و
آدرس
anahid.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.